در باره طرح امر به معروف و نهي از منكر
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه سخنرانی دکتر رحیم نوبهار در بیست و هشتمین نشست از سلسله نشست های حقوق عمومی با عنوان:
نقد و بررسی طرح امر به معروف و نهی از منکر،
سه شنبه، 20 آبان 1393-تالار عدالت دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
از دیرباز، از قرون دوم و سوم هجری در بین اصولیان و فقیهان و حتی به اعتباری متکلمان، بحث بر سر این بود که امر به معروف و نهی از منکر، واجب عقلی است یا نقلی؟ این بحث تا به امروز هم ادامه دارد. به گمان من حق با کسانی است که مساله توسعه خیر عمومی را یک امر عقلی می دانند. چون توسعه و ارتقای خیر عمومی امری عقلی است، حتی در قرائت های بسیار لیبرال هم اصل امر به معروف و نهی از منکر و روح مراقبت به نوعی پذیرفته می شود. با آن که ادعا می شود مدل دولت پدرسالار ارسطویی و افلاطونی زوال یافته است، در دولت های مدرن لیبرال هم رگه هایی از مراقبت و نظارت را می بینیم.
حتی جان استوارت میل که مداخلات دولت را اغلب بر مبنای پیشگیری از ایراد ضرر به دیگری میپذیرد در رساله “در باره آزادی” میگوید: من منکر نمی شوم که انسان بتواند به روی فرد بدکار اخم کند. مثال معروف میل این است که اگر کسی از روی پلی به صورت عقب عقب می رود، ولی اطلاع ندارد که پل در ادامه راه شکسته است و او ممکن است سقوط کند، میل می پذیرد که می توان او را متوجه این امر نمود؛ اما بعد از اطلاع و آگاه کردن آن شخص، میل قبول نمی کند که می توان دست او را گرفت. این همان مسالهای است که ما در ادبیات فقهی بحث میکنیم که آیا امر به معروف و نهی از منکر، پیشنهاد و زمینهسازی است یا اجبار هم می تواند باشد. من در جایی به مناسبت مقایسه ای که میان دیدگاه های مرحوم استادان حائری و عمید زنجانی درباره امر به معروف و نهی از منکر داشتم(نگاه کنید به یادداشت: “جدال دو خوانش از امر به معروف و نهی از منکر” در وبلاگ این جانب) به این مساله اشاره کردم که خیلی مهم است که ما جوهر و جان امر به معروف و نهی از منکر را به حفظ آزادی افراد در انتخاب تفسیر کنیم، یعنی به این مساله توجه داشته باشیم که به هیچ وجه نمی شود از امر به معروف و نهی از منکر، قرائت اجبارگونه داشت؛ یا آن که این نهاد را به دستاویزی برای اجبار و تحمیل تبدیل کنیم. این مسأله در تعیین حدود و ثغور و حتی اهداف امر به معروف و نهی از منکر بسی تعیین کننده است.
به گمانم اصل امر به معروف و نهی از منکر این است که انسان نسبت به همنوعانش روح مراقبت و مهربانی داشته باشد و بد آنها را بد خود و خوب آنها را خوب خودش بداند. این امر به لحاظ مبانی اخلاقی هم موجه و پذیرفتنی است.
پس از بحث از عقلی یا نقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر این بحث مطرح می شود که دامنه امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
یکی از کارکردهای فقه در طول تاریخ ایجاد محدودیت در برابر حکومت ها بوده است. یعنی فقها به سهم خود با محدودیتهایی که میگذاشتند چارچوب اقتدار و مداخله دولت را محدود میکردند. بسیار خطرناک خواهد بود اگر این معادله، وارونه شود و فقه به ابزاری به نفع حکومت و در جهت محدود کردن آزادیها و ترجیحات و انتخابهای مردم تبدیل بشود. در مسأله امر به معروف و نهی از منکر با برداشتی که من از طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر دارم، متأسفانه این گونه شده است.
برداشت اولیه مسلمانان این بود که وقتی خلیفه دوم در یکی از سخنرانی هایش اظهار کرد که من ممکن است بلغزم و خطا بروم، مسلمانان گفتند از این بابت نگران نباش، ما با شمشیری که در دست داریم تو را راست می کنیم و به صلاح باز می گردانیم. چون مسلمانان از تعالیم پیامبر(ص) فرا گرفته بودند که می توانند و باید در برابر حکومت، امر به معروف و نهی از منکر کنند. جا دارد از استاد فقید، دکتر کاتوزیان یادکنم که مقاله ماندگاری تحت عنوان «امر به معروف و نهی از منکر، ترجمان حق آزادی بیان» نگاشتند و توضیح دادند که امر به معروف و نهی از منکر همان حق بر آزادی بیان است. به هر روی امر به معروف و نهی از منکر، به لحاظ دامنه و قلمرو، ابزار و سلاحی بود به دست مردم برای مهار حکومت، لذا این معادله نباید واژگون شود.
در باره دامنه و گستره امر به معروف و نهی از منکر از دیرباز تصور مسلمان ها بر این بود که امر به معروف و نهی از منکر مربوط به حوزه عمومی و قلمرو امر آشکار (Public) است و لذا این داستان را مکرر شنیده اید که وقتی خلیفه دوم از خانه ای صدای آواز و تار و تنبور بلند می شد و از آن خانه بالا رفت و خواست صاحبخانه را نهی از منکر کند، صاحب خانه گفت: ای خلیفه مسلمین! من اگر یک خلاف کرده ام، تو چند خلاف مرتکب شدی. قرآن می فرماید ولاتجسسوا، شما تجسس می کنید. قرآن می فرماید: به خانه ها از در آن در آیید؛ ولی شما از پشت بام وارد شدید. قرآن می فرماید وقتی به خانه ای وارد می شوید بر اهل ان سلام کنید ولی شما بر من فریاد زدی. در تاریخ نقل نشده است که خلیفه دوم جواب رد به آن شخص داده باشد، بلکه ظاهرًا حرف آن مسلمان را پذیرفته است.
در یکی از مواد طرح نمایندگان محترم آمده است که خانواده یکی از قلمروهای امر به معروف و نهی از منکر است. شما در یک ماده می گویید کسی نمی تواند در امور شخصی دیگری دخالت کند، در ماده دیگری میگویید: در محیط خانواده هم میتوانیم امر به معروف کنیم. بر اساس این طرح، فردا هر کسی می تواند با استناد به این ماده در امر خانوادگی و شخصی دیگران دخالت کند. یک وقت صحبت از دخالت خود اعضای خانواده مثلا پدر و مادر نسبت به فرزندان است؛ این با رعایت موازین مانعی ندارد؛ ولی وقتی میگوییم خانواده هم قلمرو امر به معروف و نهی از منکر است، این فضا را در معرض دخالت دیگران قرار داده ایم.
یکی از کسانی که در این کشور در زمینه توسعه حقوق بشر مسئولیت دارد، در جایی گفته بود مساله حریم خصوصی چیست که عده ای از آن سخن می گویند؟ این مفهومی غربی است. ظاهرا ایشان فراموش کرده یا نمیدانست که قاعده ممنوعیت و حرمت تجسس، یک قاعده قرآنیِ استوار است و قرآن مجید تجسس در امور خصوصی دیگران را منع نموده است و جمع میان این قاعده با ادله امر به معروف و نهی از منکر، این است که امر به معروف و نهی از منکر مربوط به قلمرو عمومی است. اتفاقا اسلام چون به اخلاق اهمیت می دهد و نمی خواهد جامعهای دورو و صرفاً به ظاهر اسلامی داشته باشد به حفظ قلمروهای خصوصی بها می دهد.
شرط دیگری که در امر به معروف و نهی از منکر بسیار مهم است، شرط کارآمدی و تأثیر است. امر به معروف و نهی از منکر باید کارآمد بوده و در نهایت به بهبود وضعیت کمک کند، پس اگر من کاری را می کنم که به ظاهر امر به معروف و نهی از منکر است اما نتیجهای ندارد، یا نتیجه عکس میدهد نباید انجام دهم. در منابع فقهی در بحث امر به معروف و نهی از منکر اغلب به عنصر اثرگذاری توجه شده است. برای اثرگذاری یک راه این است که ما به جای این که این قدر به شکل و صورت امر به معروف و نهی از منکر تکیه کنیم، به نهادینه کردن آن در جوامع پیچیده امروزی توجه کنیم.
چه کسانی می توانند امر به معروف و نهی از منکر را نهادینه کنند؟ امروزه این نهادهای مدنی و احزاباند که توان این کار را دارند. احزاب، ناقد قدرت و طراح و ناظر مسائل اجتماعی هستند. چرا چراغ احزاب رو به خاموشی است اما بازار امر به معروف و نهی از منکر داغ است؟ چرا سی و اندی سال میگذرد و با وجود اینکه در قانون اساسی پذیرفته شده که اگر کسانی با انگیزه شرافتمندانه و به قصد نقد حاکمیت سخنی گفتند ما حساب آنها را از بزهکاران شرور جدا کنیم، اما ما در آن باره یک گام به جلو می گذاریم و چند گام به عقب؟ چرا ده ها لایحه و طرح جرم سیاسی تا کنون مطرح شده است، اما هیچ یک به تصویب نرسیده است؟ مردم این مسائل را خوب می فهمند و دغدغه های هر بخش حاکمیتی را با توجه به این رویکردها به آسانی تشخیص می دهند. اگر به مخالفان سیاسی و اجتماعی فضای فعالیت داده شود، آن ها منکرات را نقد می کنند و منکر رو به افول می رود و جامعه زنده می شود.
نماینده پارلمان در یکی از کشورها راجع به صورت حساب مالیاتی خود دروغ گفته بود، از شرمندگی آن کشور را ترک کرد و به کشور اروپایی دیگری رفت. چرا در جامعه ما یک نفر ده ها دروغ میگوید اما گردنش را برافراشته نگاه می دارد؟ با چه چیزی می خواهیم منکر را از بین ببریم؟ نهادینه کردن فضای نقد و گفت و گو در جامعه منکر را به حاشیه می برد. البته بخشی از کار را در قالب قوانین می شود پیش برد. در این طرح، یک جا از حقوق شهروندی نام برده شده اما ای کاش در حقوق شهروندی می گفت که مردم می توانند از مقامات دولتی درباره پیگیری حقوق شهروندی خود مطالبه و پرسشگری کنند.
امیدوارم کسانی که این سخنان را می شنوند و کاری از دستشان برمی آید اقدامی بکنند. متأسفانه ذهنیتی برای مردم شیعه شکل گرفته که ما هزار و چهارصد سال حکومت معصوم را از غیرمعصوم جدا کردیم، اما در این زمانه گاه در مقام سخن گفتن و قانون نویسی چنان صحبت می کنیم و می نویسیم و سیاستگذاری می کنیم که گویی این حکومت سراسر قدسیت است و عصمت؛ و مردم سراسر دروغگویند و دغلکار. حال آنکه ما در زندگی روزانه در اجزای حکومت، فسادهایی مانند اختلاس و ارتشا را میبینیم. پس چرا این معادله را متوازن ترسیم نکنیم؟ لازمه این واقعیت این است که دست مردم هم در نقد حاکمیت از وجوه گوناگون باز باشد.
بر اساس این طرح، شورایی 17 نفره تشکیل شده و اعضای آن از مسئولین حکومتی هستند، دریغ از حصوز دو استاد دانشگاه یا دو نفر از اعضای جامعه مدنی در آن. من البته معتقد نیستم که صرف حضور چند نفر از مردم و نهادهای علمی و مدنی مشکل را حل می کند. مشکل این است که در کجای دنیا عده ای محدود در اتاقی مینشینند و مسائل فرهنگی و فکری یک جامعه بزرگ و سرشار از تنوع را تعیین میکنند؟
چند روز پیش، خانمی می گفت در منطقه کردستان، زنان حجاب سنتی داشتند که بهترین نوع حجاب بود، ما بخشنامه کردیم که همه باید مانتو بپوشند و اکنون از بابت مانتوهای تنگ و کوتاه چنان به ستوه آمده ایم که آرزو میکنیم همان لباسهای سنتی خودشان را بپوشند. وضع مدیریت فرهنگی ما چنین است. فرهنگ و مدیریت فرهنگی به این سادگی نیست که چند نفر در یک اتاق بنشینند و برای همه جامعه تصمیم بگیرند.
ما اسم دولت مدرن را در این جامعه آورده ایم. مرحوم امام خمینی اصرار داشتند که تشکیل این پدیده به سرعت اتفاق بیفتد و اجزا و عناصر دولت مدرن شکل بگیرد. حتی وقتی عده ای حکومت اسلامی را پیشنهاد دادند، امام فرمودند نه، جمهوری اسلامی باشد. این در حالی بود که در آغاز پیروز انقلاب اسلامی برخی مانند آیت الله طالقانی معتقد بودند که در روند شکل گیری دولت و نهادهای حاکمیتی عجله نشود تا ما تجربه ای به دست بیاوریم، ولی مرحوم امام خمینی اصرار داشتند این کار به سرعت انجام شود. حالا دولتی که تشکیل شده و رئیس هم دارد و ولی فقیه هم نظارت دارد، گمان نمی کنم درست باشد که ده ها مسائل مختلف را به ده ها شورا بسپاریم و این دولت را هرچه نحیف تر کنیم. درست نیست که همه اشکال و جزئیات زندگی اجتماعی را از قبل تعیین کنیم. بگذارید بخشی از شیوه های زندگی اجتماعی هم در جریان و فرایند تجربه اجتماعی تعیین شود. اجازه دهید وقتی رئیس جمهوری می خواهد برنامه بدهد مردم احساس نکنند که همه چیز از پیش توسط شوراها و نهادهای گوناگون تعیین تکلیف شده است. وقتی ما به عنوان شهروند می خواهیم به برنامه یک رئیس جمهور رأی بدهیم، باید این امکان وجود داشته باشد که برنامه های نو و متفاوتی وجود داشته باشد و شهروندان هم گزینه نو و جدیدی پیش رو داشته باشند. در دولتی که خود بخش های فرهنگی مهم و مؤثری دارد، تعیین اولویت های فرهنگی برای این دولت توسط انواع و اقسام شوراها درست به نظر نمیرسد. به نظرم، این تحقیر دولت و زمینه سازی برای زوال آن است.