كيفر و زندان حلّال مشكلات نيست
گفتگوی «قانون» با حجت الاسلام رحیم نوبهار
کیفر زندان حلال مشکلات نیست
گروه قضايي، نفيسه صباغي– افزايش جمعيت كيفري و پر شدن زندانها مسئولان را به تفكر واداشت تا در اين زمينه تصميمات مهمیاتخاذ كنند. از جمله اين تصميمات صدور بخشنامههاي مختلف از سوي رياست قوه قضاييه مبني بر رسيدگي سريع و پذيرش اعسار محكومان مالي مثل مهريه ونفقه است. حال اين بخشنامهها چه قدرميتواند باعث كاهش جمعيت كيفري شود؟ آيا قضات اين بخشنامهها را در رسيدگي به پروندهها لحاظ ميكنند يا خير ؟وعلت افزايش جمعيت كيفري چيست؟ رحيم نوبهار استاد يار دانشكده حقوق دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با «قانون» به ريشهيابي وعلل افزايش جمعيت كيفري پرداخت كه از نظرتان ميگذرد.
نوبهار در مورد دلایل بالا بودن جمعیت کیفری در کشور گفت: ابتدا بايد در مورد ريشههايي بحث كنيم كه باعث افزايش جمعيت كيفري شده است. از نظر تحليل جامعه شناختي و روانشناختي جامعه ما از سه مسئله رنج میبرد. نخستاین که بسياري از مردم عادي و حتي كارشناسان و متخصصان در جامعه ما براي قانون جايگاهي ويژه و فراتر از توان آن در نظر گرفتهاند. برخی قانون را حلال تمام مشكلات ميدانند. از نظر بعضی ريشه تمام نابسامانیها، بيقانوني يا قانون بد، است كه در مباحث فلسفه حقوق به اين تفكر ايده «امپرياليسم حقوقي» گفته ميشود. حال آنكه تواناييهاي حقوق و نظام قانوني براي رفع مشكلات، محدود است.
البته توانايي قانون و نظام حقوقی كم يا بي اهميت نیست؛ بلكه محدود و معین است.
راه حل مشكلات اجتماعي در گام نخست آموزش و اصلاح فرهنگ است
اين حقوقدان تاكيد كرد: اگر به نگاشتهها ومقالات علمیدر تحليل، ريشه يابي و رفع مشكلات (مثلا خودسوزي زنان، فرار دختران،خودكشي) دقت كنيم نخستين مسئله كه به ذهن بسیاری خطور ميكند قانون است. در صورتي كهاینایده اشتباه است. ما بايد براي قانون وزن خودش را قائل شويم. راه حل مشكلات اجتماعي هم برابر موازين عقلي و هم برابر موازين ديني در گام اول آموزش و اصلاح فرهنگ است. البته نميتوان ناديده گرفت كه گاه قانون، خود جنبه آموزشي دارد؛ بدين معنا كه وقتي قانون خوب تصويب ميشود يكي از كاركردهاي قانون آموزش است. خلاصهاین که قانون به طور عام و بهویژه کیفر حلال همه مشكلات نيست.اصلاح اين باور براي جامعه ما يك ضرورت است. دومين مسئله، ما گاه براي حل معضلات اجتماعي نهاد جامعه كه بسيار بزرگ، توانمند و قويتر از نهاد دولت است را فراموش ميكنیم و بار مسئوليت را بر دوش دولت و حکومت ميگذاريم.این البته به معنای كاستن نقش دولت نيست. مسئله اين است كه ما به نفع دولت، جامعه را فراموش ميكنيم. مسئله سوم ذهنيت كيفرگراي ماایرانیان است. متاسفانه ذهنيت مردم ما مجازاتگراست و چون قضات هم از دلاین جامعه برخاسته انداین ذهنیت به قضات هم سرایت میکند هنوز به نظر برخي، قضاتی که فورا حکم به زندانهای طویل المدت میدهند، محبوبند. البته بسیاری از افراد یا نهادها که اصولا فرهنگی هستند، دائما قوه قضاییه و قضات را برای اعمال مجازاتهای بیشتر و بیشتر زیر فشار قرار میدهند والبته اگر ريشهها اصلاح نشده باشد نه با بخشنامه و نه با نص صريح قانون نميتوان اين مشكلات را برطرف كرد.اين استاد دانشگاه در مور اصلاحاین ذهنیت تصريح كرد: براي تعديل انديشه كيفرگرايي بايد كارهاي آموزشي انجام داد. اين آموزش باید از مهد كودك و دوران ابتدايي آغاز شود. اصلاح ايده كيفرگرايي البته به معناي تأييد انديشه القاگرايي یعنی برچیدن نهاد كيفر از جامعه نیست. القاگرایی در آموزههاي ديني ما رد شده و اسلام با اصل استفاده حداقلی از مجازات موافق است.
ما نبايد روابط حقوقي معمولي را مشمول حمايت كيفري قرار دهيم
نوبهار تاكيد كرد: اگر از چشم انداز ديگری به مسئله نگاه كنيم بايد به جامعه آموزش دهيم كه در معاملات و قراردادها افراد خودمختار و خودبنياد باشند. بدين معنا كه اگر شخصي وارد معاملهاي با شخص ديگر ميشود، اصل بر اين است كه خود شخص بايد مواظب باشد كه ضرر نكند. اگر همیشه ذهنيت افراد اين باشد که در صورت ضرر، قانون و دولت (مثلادر مورد سفتهها و چكهاي بلامحل) از وي حمايت خواهد كرد شخص در اين زمينه دقت لازم به عمل نياورده و با هر شخصي وارد معامله ميشود. يا اگر خانمیبا جواني كه به قول معروف آه در بساط ندارد عقد زناشويي ميبندد و مهريهاش را 124000 سكه تعيين ميكند در حالی که خودش ميداند كه اين جوان نمیتواند چنین مهريهای را بپردازد دليلي ندارد كه مااین رابطه حقوقي معمولي را مشمول حمايت كيفري قرار دهيم و برای متخلف زندان پیش بینی کنیم. اگر به حمایت کیفری روی آوریم و آن را اصل قرار دهيم عملاً به افراد جامعه القا ميشود که شما هر كاري خواستيد انجام دهيد قانون سرانجام از شما بهوسيله مجازات و زندان حمايت خواهد كرد. پیام افراط در استفاده از کیفراین است که لازم نيست افراد در معاملات عقلانيت و روح حسابگری داشته باشند واین پیام خوبی نیست. با همين ايده درست قانون چك اصلاح شد و قانونگذار بعضي موارد چك را جزایی ندانست.
قانون كيفري اولين راه نيست، بلكه آخرين راه است
اين حقوقدان در مورد اينكه جرم انگاري و جرم تلقي كردن اعمال و رفتارها هزينهكلاني بر بودجه عمومیتحميل ميكند اذعان داشت:وقتي عملي جرم شناخته ميشود يعني پليس، دادستان، بازپرس، قاضي و امكانات حتي ساختمان زندان بايد پیش بینی شود. البته برخی امور مربوط به ارزشهاي اساسي است و جرم است مثل قتل، شكنجه كردن افراد، جريحهدار كردن عفت عمومي. ولي غير از اين موارد جرمانگاري و پیش بینی کیفر تابع اصولي است. وقتي سراغ مجازات (در غير ارزشهاي بنيادين) ميرويم كه دستمان از هر سلاح ديگري كوتاه شده باشد. اگر ما بتوانيم مسئلهاي را از طريق فرهنگي و آموزش در جامعه حل كنيم نيازي به قانون نيست؛ حال اگر به اين نتيجه رسيديم كه نياز به قانون داريم، قانون كيفري اولين راه نيست، بلكه آخرين راه است. اول بايد بررسي شود اگر مسئله از طريق ضمانت اجراهاي مدني قابل حل است نباید سراغ كيفر برويم ما بايد باورهايمان را اصلاح كنيم و اين باورهاي اصلاح و تعديل شده در نهاد قانونگذاري متجلي شود.نوبهاردر پاسخ به اين سوال كه با توجه به نقش جامعه و اهمیت آن، جامعه و مردم درباره کاهش جمعیت زندان چه نقشی میتوانندایفا کنند پاسخ داد: در جوامع سنتي گذشته نهادهاي مدني، جامعه مدني و حوزه عمومیجدا از دولت كه بتواند حاکمیت را در مديريت جرم ومجرمان كمك كند وجود نداشت؛ امروزه بنا به فرض جامعه مدني، سازمانهاي مردم نهاد انجمنهای خيريه امين و قابل اعتماد وجود دارند كه ميتوانند در بسياري از موارد كاركرد زندان سالم را داشته باشند. يك راهبرد ساده براي كاهش جمعيت كيفري زندانها، اهميت دادن به جامعه مدني وبه تعبيری دیگر اهمیت دادن به جامعه و مردم است. اجازه بدهيم نهادهاي مدني، انجمنهاي خيريه و انجمنهاي دفاع از زندانيان شكل بگيرد. آنها در بسیاری از اوقات میتوانند مانع از افزایش جمعیت زندان شوند یا آثار بد جانبی زندان را خنثی کنند.اين استاد دانشگاه ادامه داد: ما بايد بزرگي جامعه را باور كنيم و بپذیریم. اين جامعه است كه هم دولت را ميسازد هم بر آن نظارت و كمك ميكند. بعضي از اتفاقات كه در جامعه رخ ميدهد؛ مثلاً جمع آوری کمکهای مردمیبرای رهایی زندانیان نشانگر آن است که عواطف انساني آمادۀ كمك و مشاركتهاي مؤثر برای کاستن از جمعیت کیفری است. در كشورهاي غربي، انجمنها وسازمانهاي مردم نهاد و كليساها به اين مهم ميپردازند و نقش مهم و كليدي در اين زمينه ايفا ميكنند. از ضرورتهایي كه ايجاب ميكندكه ما به جمعيت زندانها بپردازيم، تورم كيفري است که اکنون برابر آمارها دو برابر معيار است كه بايد به صورت شايستهاي اين معضل حل شود. بسياري از اساتيد حقوق با تأكيد بر بخشنامه براي حل معضلات همدلي ندارند.
نوبهار در مورد بخشنامه اخیر قوه قضاییه اينطور بيان كرد: اولاً ما براي اداره كشور و ریارویی با مشکلات باید بر ساز و كارهاي قانونی تکیه کنیم. من شخصاً مثل بسياري از اساتيد حقوق با تأكيد بر بخشنامه براي حل معضلات همدلي ندارم؛ چون مشکلات بايد از طريق مجلس كه نهاد قانونگذاري است حل شود. قوه قضاییه هم ميتواند لوايح قضايي به مجلس بدهد. حال اگر مشكل اضطراري بهوجود بيايد يا قضات نياز به راهنمايي خاصی داشته باشند، يا ضرورت پیدا کند ديدگاهي به قضات داده شود موازين قانوني مانع از صدور بخشنامه نمیشود؛ ولي بايد مراقب بود بخشنامه هم وزن قانون نباشد. جدا ازاین مسئله برای هر بخشنامه يا قانون بايد در کنار بسترهاي فكري و فرهنگي و ذهنيتي، بسترهاي اجرايي هم فراهم باشد. وقتي میخواهيم زندان را كم يا نفي كنيم مثلاً از طریق مجازاتهای جايگزين باید ببینیم مقتضيات و شرايط آن چقدر فراهم شده است. مشاركت جامعه و نهادهاي مدني تا چه اندازه فراهم شده است. و قاضي به جاي حبس تا چه اندازه به گزينههاي مؤثر و كارآمد به عنوان جايگزين زندان دسترسی دارد.
بخشنامهها، نبايد مفاهيم حقوقی را زير سوال ببرد
اين حقوقدان تاكيد كرد: بايد يك ساختار را به صورت مجموعه درست كنيم. وقتي از يك طرف به قضات فشار ميآوريم براي اينكه تعداد 110 پرونده در ماه مختومه كنند از آن طرف به متهمان پرونده چند روز فرصت ميدهيم براي پيدا كردن وثيقه ؛يك نوع ناسازگاري به چشم ميخورد كه بايد آنها را سازگار كنيم.به علاوه نباید با بخشنامهها مفاهيم حقوقی كه سالها در نظام فقهي حقوقي ما مورد بحث بوده و مباني خاص خود را دارد دست کاری کنیم. مسئلهاي كه آیا اصل اعسار است يا ايسار(دارايي و دارا بودن)را در بخشنامه نباید حل و فصل کرد. مسئلهاي به اين اهميت كه در حوزه ديه، مهريه و نفقه مطرح میشود را نميتوان با يك اصل ساده و قاعده اصولی تعيين تكليف كرد.مسئلهای كه در فقه و حقوق مطرح است تعارض اصل و ظاهر است. اصل در خيلي موارد عدم است و ظاهر حال غير از عدم است. در همين مسئله مهريه از نقطهنظر اصولي و فلسفي ميتوان گفت اصل عدم دارايي است؛ ولي ظاهر حال انسان عاقل، بالغ و هوشياری كه تعهدي كرده، اين است كه ميتواند به اين تعهد عمل كند پس اگر کسی ادعای عدم توانایی دارد بایداین وضعیت را اثبات کند؛ پس با نوعي تعارض اصل و ظاهرحال مواجه هستيم.نوبهار در خاتمه تصريح كرد: نقطه مثبتاین بخشنامه همان آموزش و تأکید بر آموزش است که نه تنها در سطح قضات بلکه در لایههای زیرین اجتماعی باید به آن پرداخت. این بار البته تنها بر دوش قوه قضاییه نیست. همه نهادهای آموزشی دراینباره مسئولند.
نوبهار در مورد دلایل بالا بودن جمعیت کیفری در کشور گفت: ابتدا بايد در مورد ريشههايي بحث كنيم كه باعث افزايش جمعيت كيفري شده است. از نظر تحليل جامعه شناختي و روانشناختي جامعه ما از سه مسئله رنج میبرد. نخستاین که بسياري از مردم عادي و حتي كارشناسان و متخصصان در جامعه ما براي قانون جايگاهي ويژه و فراتر از توان آن در نظر گرفتهاند. برخی قانون را حلال تمام مشكلات ميدانند. از نظر بعضی ريشه تمام نابسامانیها، بيقانوني يا قانون بد، است كه در مباحث فلسفه حقوق به اين تفكر ايده «امپرياليسم حقوقي» گفته ميشود. حال آنكه تواناييهاي حقوق و نظام قانوني براي رفع مشكلات، محدود است.
البته توانايي قانون و نظام حقوقی كم يا بي اهميت نیست؛ بلكه محدود و معین است.
راه حل مشكلات اجتماعي در گام نخست آموزش و اصلاح فرهنگ است
اين حقوقدان تاكيد كرد: اگر به نگاشتهها ومقالات علمیدر تحليل، ريشه يابي و رفع مشكلات (مثلا خودسوزي زنان، فرار دختران،خودكشي) دقت كنيم نخستين مسئله كه به ذهن بسیاری خطور ميكند قانون است. در صورتي كهاینایده اشتباه است. ما بايد براي قانون وزن خودش را قائل شويم. راه حل مشكلات اجتماعي هم برابر موازين عقلي و هم برابر موازين ديني در گام اول آموزش و اصلاح فرهنگ است. البته نميتوان ناديده گرفت كه گاه قانون، خود جنبه آموزشي دارد؛ بدين معنا كه وقتي قانون خوب تصويب ميشود يكي از كاركردهاي قانون آموزش است. خلاصهاین که قانون به طور عام و بهویژه کیفر حلال همه مشكلات نيست.اصلاح اين باور براي جامعه ما يك ضرورت است. دومين مسئله، ما گاه براي حل معضلات اجتماعي نهاد جامعه كه بسيار بزرگ، توانمند و قويتر از نهاد دولت است را فراموش ميكنیم و بار مسئوليت را بر دوش دولت و حکومت ميگذاريم.این البته به معنای كاستن نقش دولت نيست. مسئله اين است كه ما به نفع دولت، جامعه را فراموش ميكنيم. مسئله سوم ذهنيت كيفرگراي ماایرانیان است. متاسفانه ذهنيت مردم ما مجازاتگراست و چون قضات هم از دلاین جامعه برخاسته انداین ذهنیت به قضات هم سرایت میکند هنوز به نظر برخي، قضاتی که فورا حکم به زندانهای طویل المدت میدهند، محبوبند. البته بسیاری از افراد یا نهادها که اصولا فرهنگی هستند، دائما قوه قضاییه و قضات را برای اعمال مجازاتهای بیشتر و بیشتر زیر فشار قرار میدهند والبته اگر ريشهها اصلاح نشده باشد نه با بخشنامه و نه با نص صريح قانون نميتوان اين مشكلات را برطرف كرد.اين استاد دانشگاه در مور اصلاحاین ذهنیت تصريح كرد: براي تعديل انديشه كيفرگرايي بايد كارهاي آموزشي انجام داد. اين آموزش باید از مهد كودك و دوران ابتدايي آغاز شود. اصلاح ايده كيفرگرايي البته به معناي تأييد انديشه القاگرايي یعنی برچیدن نهاد كيفر از جامعه نیست. القاگرایی در آموزههاي ديني ما رد شده و اسلام با اصل استفاده حداقلی از مجازات موافق است.
ما نبايد روابط حقوقي معمولي را مشمول حمايت كيفري قرار دهيم
نوبهار تاكيد كرد: اگر از چشم انداز ديگری به مسئله نگاه كنيم بايد به جامعه آموزش دهيم كه در معاملات و قراردادها افراد خودمختار و خودبنياد باشند. بدين معنا كه اگر شخصي وارد معاملهاي با شخص ديگر ميشود، اصل بر اين است كه خود شخص بايد مواظب باشد كه ضرر نكند. اگر همیشه ذهنيت افراد اين باشد که در صورت ضرر، قانون و دولت (مثلادر مورد سفتهها و چكهاي بلامحل) از وي حمايت خواهد كرد شخص در اين زمينه دقت لازم به عمل نياورده و با هر شخصي وارد معامله ميشود. يا اگر خانمیبا جواني كه به قول معروف آه در بساط ندارد عقد زناشويي ميبندد و مهريهاش را 124000 سكه تعيين ميكند در حالی که خودش ميداند كه اين جوان نمیتواند چنین مهريهای را بپردازد دليلي ندارد كه مااین رابطه حقوقي معمولي را مشمول حمايت كيفري قرار دهيم و برای متخلف زندان پیش بینی کنیم. اگر به حمایت کیفری روی آوریم و آن را اصل قرار دهيم عملاً به افراد جامعه القا ميشود که شما هر كاري خواستيد انجام دهيد قانون سرانجام از شما بهوسيله مجازات و زندان حمايت خواهد كرد. پیام افراط در استفاده از کیفراین است که لازم نيست افراد در معاملات عقلانيت و روح حسابگری داشته باشند واین پیام خوبی نیست. با همين ايده درست قانون چك اصلاح شد و قانونگذار بعضي موارد چك را جزایی ندانست.
قانون كيفري اولين راه نيست، بلكه آخرين راه است
اين حقوقدان در مورد اينكه جرم انگاري و جرم تلقي كردن اعمال و رفتارها هزينهكلاني بر بودجه عمومیتحميل ميكند اذعان داشت:وقتي عملي جرم شناخته ميشود يعني پليس، دادستان، بازپرس، قاضي و امكانات حتي ساختمان زندان بايد پیش بینی شود. البته برخی امور مربوط به ارزشهاي اساسي است و جرم است مثل قتل، شكنجه كردن افراد، جريحهدار كردن عفت عمومي. ولي غير از اين موارد جرمانگاري و پیش بینی کیفر تابع اصولي است. وقتي سراغ مجازات (در غير ارزشهاي بنيادين) ميرويم كه دستمان از هر سلاح ديگري كوتاه شده باشد. اگر ما بتوانيم مسئلهاي را از طريق فرهنگي و آموزش در جامعه حل كنيم نيازي به قانون نيست؛ حال اگر به اين نتيجه رسيديم كه نياز به قانون داريم، قانون كيفري اولين راه نيست، بلكه آخرين راه است. اول بايد بررسي شود اگر مسئله از طريق ضمانت اجراهاي مدني قابل حل است نباید سراغ كيفر برويم ما بايد باورهايمان را اصلاح كنيم و اين باورهاي اصلاح و تعديل شده در نهاد قانونگذاري متجلي شود.نوبهاردر پاسخ به اين سوال كه با توجه به نقش جامعه و اهمیت آن، جامعه و مردم درباره کاهش جمعیت زندان چه نقشی میتوانندایفا کنند پاسخ داد: در جوامع سنتي گذشته نهادهاي مدني، جامعه مدني و حوزه عمومیجدا از دولت كه بتواند حاکمیت را در مديريت جرم ومجرمان كمك كند وجود نداشت؛ امروزه بنا به فرض جامعه مدني، سازمانهاي مردم نهاد انجمنهای خيريه امين و قابل اعتماد وجود دارند كه ميتوانند در بسياري از موارد كاركرد زندان سالم را داشته باشند. يك راهبرد ساده براي كاهش جمعيت كيفري زندانها، اهميت دادن به جامعه مدني وبه تعبيری دیگر اهمیت دادن به جامعه و مردم است. اجازه بدهيم نهادهاي مدني، انجمنهاي خيريه و انجمنهاي دفاع از زندانيان شكل بگيرد. آنها در بسیاری از اوقات میتوانند مانع از افزایش جمعیت زندان شوند یا آثار بد جانبی زندان را خنثی کنند.اين استاد دانشگاه ادامه داد: ما بايد بزرگي جامعه را باور كنيم و بپذیریم. اين جامعه است كه هم دولت را ميسازد هم بر آن نظارت و كمك ميكند. بعضي از اتفاقات كه در جامعه رخ ميدهد؛ مثلاً جمع آوری کمکهای مردمیبرای رهایی زندانیان نشانگر آن است که عواطف انساني آمادۀ كمك و مشاركتهاي مؤثر برای کاستن از جمعیت کیفری است. در كشورهاي غربي، انجمنها وسازمانهاي مردم نهاد و كليساها به اين مهم ميپردازند و نقش مهم و كليدي در اين زمينه ايفا ميكنند. از ضرورتهایي كه ايجاب ميكندكه ما به جمعيت زندانها بپردازيم، تورم كيفري است که اکنون برابر آمارها دو برابر معيار است كه بايد به صورت شايستهاي اين معضل حل شود. بسياري از اساتيد حقوق با تأكيد بر بخشنامه براي حل معضلات همدلي ندارند.
نوبهار در مورد بخشنامه اخیر قوه قضاییه اينطور بيان كرد: اولاً ما براي اداره كشور و ریارویی با مشکلات باید بر ساز و كارهاي قانونی تکیه کنیم. من شخصاً مثل بسياري از اساتيد حقوق با تأكيد بر بخشنامه براي حل معضلات همدلي ندارم؛ چون مشکلات بايد از طريق مجلس كه نهاد قانونگذاري است حل شود. قوه قضاییه هم ميتواند لوايح قضايي به مجلس بدهد. حال اگر مشكل اضطراري بهوجود بيايد يا قضات نياز به راهنمايي خاصی داشته باشند، يا ضرورت پیدا کند ديدگاهي به قضات داده شود موازين قانوني مانع از صدور بخشنامه نمیشود؛ ولي بايد مراقب بود بخشنامه هم وزن قانون نباشد. جدا ازاین مسئله برای هر بخشنامه يا قانون بايد در کنار بسترهاي فكري و فرهنگي و ذهنيتي، بسترهاي اجرايي هم فراهم باشد. وقتي میخواهيم زندان را كم يا نفي كنيم مثلاً از طریق مجازاتهای جايگزين باید ببینیم مقتضيات و شرايط آن چقدر فراهم شده است. مشاركت جامعه و نهادهاي مدني تا چه اندازه فراهم شده است. و قاضي به جاي حبس تا چه اندازه به گزينههاي مؤثر و كارآمد به عنوان جايگزين زندان دسترسی دارد.
بخشنامهها، نبايد مفاهيم حقوقی را زير سوال ببرد
اين حقوقدان تاكيد كرد: بايد يك ساختار را به صورت مجموعه درست كنيم. وقتي از يك طرف به قضات فشار ميآوريم براي اينكه تعداد 110 پرونده در ماه مختومه كنند از آن طرف به متهمان پرونده چند روز فرصت ميدهيم براي پيدا كردن وثيقه ؛يك نوع ناسازگاري به چشم ميخورد كه بايد آنها را سازگار كنيم.به علاوه نباید با بخشنامهها مفاهيم حقوقی كه سالها در نظام فقهي حقوقي ما مورد بحث بوده و مباني خاص خود را دارد دست کاری کنیم. مسئلهاي كه آیا اصل اعسار است يا ايسار(دارايي و دارا بودن)را در بخشنامه نباید حل و فصل کرد. مسئلهاي به اين اهميت كه در حوزه ديه، مهريه و نفقه مطرح میشود را نميتوان با يك اصل ساده و قاعده اصولی تعيين تكليف كرد.مسئلهای كه در فقه و حقوق مطرح است تعارض اصل و ظاهر است. اصل در خيلي موارد عدم است و ظاهر حال غير از عدم است. در همين مسئله مهريه از نقطهنظر اصولي و فلسفي ميتوان گفت اصل عدم دارايي است؛ ولي ظاهر حال انسان عاقل، بالغ و هوشياری كه تعهدي كرده، اين است كه ميتواند به اين تعهد عمل كند پس اگر کسی ادعای عدم توانایی دارد بایداین وضعیت را اثبات کند؛ پس با نوعي تعارض اصل و ظاهرحال مواجه هستيم.نوبهار در خاتمه تصريح كرد: نقطه مثبتاین بخشنامه همان آموزش و تأکید بر آموزش است که نه تنها در سطح قضات بلکه در لایههای زیرین اجتماعی باید به آن پرداخت. این بار البته تنها بر دوش قوه قضاییه نیست. همه نهادهای آموزشی دراینباره مسئولند.
- اصلاح ايده كيفرگرايي، به معناي تأييد انديشه القاگرايي نيست
- ما بايد براي قانون وزن خودش را قائل شويم
- جرم تلقي كردن بسياري از رفتارها هزينهكلاني بر بودجه عموميتحميل ميكند
- يكي از كاركردهاي قوانين ،آموزش است
- برخی قانون را حلال تمام مشكلات ميدانند
- مشکلات بايد از طريق مجلس كه نهاد قانونگذاري است، حل شود